اصطلاحات زبان انگلیسی ۶۲
62
in time |
در طول زمان، بهموقع |
Earth scientists hope in time to reach some of the nearer planets. |
دانشمندان زمین امیدوارند که در طول زمان به بعضی از سیارههای نزدیکتر قدم بگذارند. |
معنای دوم هم اهمیت دارد:
I was just in time for the train. |
برای قطار درست بهموقع رسیدم. |
You've got serious talent.