مولوی - مثنوی معنوی - دفتر اول - بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را

in #maulana7 years ago

او وزیری داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بر بستی گره

گفت ترسایان پناه جان کنند
دین خود را از ملک پنهان کنند

کم کش ایشان را که کشتن سود نیست
دین ندارد بوی مشک و عود نیست

سر پنهانست اندر صد غلاف
ظاهرش با تست و باطن بر خلاف

شاه گفتش پس بگو تدبیر چیست
چارهٔ آن مکر و آن تزویر چیست

تا نماند در جهان نصرانیی
نی هویدا دین و نه پنهانیی

گفت ای شه گوش و دستم را ببر
بینی‌ام بشکاف و لب در حکم مر

بعد از آن در زیردار آور مرا
تا بخواهد یک شفاعت گر مرا

بر منادی‌گاه کن این کار تو
بر سر راهی که باشد چارسو

آنگهم از خود بران تا شهر دور
تا در اندازم دریشان شر و شور

Coin Marketplace

STEEM 0.20
TRX 0.13
JST 0.030
BTC 64768.36
ETH 3436.88
USDT 1.00
SBD 2.51